سلام مردی در صبحگاه

ساخت وبلاگ

صبح در شهرک به سمت شرکت بیرون می آمدم. مردی میان سال از مقابل می آمد. من که به تازگی از بس سرو صدا و دعوا در شهرک دیده ام از هر بنی بشری دوری میکنم و بین خودمان باشد بدم می آید نگاهش نکردم و جلویم را نگاه میکردم می رفتم که ناگاه گفت " سلام ، صبح به خیر" . شرمنده شدم. جواب سلام دادم و احساسم عوض شد.

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و دوم شهریور ۱۳۹۶ساعت 13:48  توسط امیر  | 
دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : صبحگاه, نویسنده : i2wordse بازدید : 196 تاريخ : جمعه 31 شهريور 1396 ساعت: 13:56