پیرمردی بیمار در پگاهی مکشوف

ساخت وبلاگ
صبح است. عازم به شرکتم. در خیابان می بینم پیرمردی را که به دستی کیسه نایلونی میوه و سبزی. و راه رفتن اش غیر عادی. آهسته. یک پی دو پی. سر به زیر. چشم ها جلوی پا را نگاه میکند. منظری محزون از جنس فیلمهای کیشلوفسکی. یک کمی جلوتر دو بچه گربه به بازی مشغول. اتفاقی توام با شادی. و تناقض در پیش. من نمی دانم چه شد که یاد فیلم "طعم گیلاس" کیارستمی مرحوم افتادم. و به ناگاه آخر فیلم برایم روشن شد. مرد خود را کشته. و سربازها مشغول شوخی و بازی.  و تناقض گویاست.

دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 210 تاريخ : سه شنبه 16 شهريور 1395 ساعت: 19:38