دروغی در روز روشن و گربه ای در پارک

ساخت وبلاگ
دیروز صبح در تاکسی. ماشین شخصی مسافرکش. به چهار راه می رسیم. چراغ زرد شد. پراید جلویی ایستاد. ماشین ما نتوانست خود را جمع کند. زد به پراید. پراید رفت تو قسمت قرمز. راننده پیاده شد. گفت "حواست کجاست منو انداختی تو دوربین . " بعد درب صندوق را باز کرد. گفت "جا خورده". راننده ماشین ما پیاده شد گفت چرا چراغ سبزه ترمز می کنی؟ دروغ گفت در  روز روشن.  گفتم" جسارته ولی سبز نبود قرمز بود. بجایش یک معذرت خواهی." 

امروز نهار در پارک. از شرکت می زنم بیرون و نهار در پارک. گربه زرد همیشگی آمد. مقادیری از گوشت غذا بهش دادم. داشتم سالاد می خوردم که دختر خانمی آن طرف آب از روی صندلی با اضطراب دست تکان داد که آقا گربه رفت سر غذاتون. نگاه کردم دیدم گربه سرش را از نیمکت آورده بالا ولی به غذا دست نمی زند. خنده ام گرفت. از خانم تشکر. تکه ای گوشت دوباره به گربه. بعد دو گربه دیگر رسیدند. امروز زیاد بودند. چند روز پیش که گردن مرغ آورده بودم پیداشون نبود.

دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 211 تاريخ : سه شنبه 27 مهر 1395 ساعت: 15:48