دو کلمه

متن مرتبط با «به حق چیزهای نشنیده» در سایت دو کلمه نوشته شده است

تا اینجاش به خیر گذشته

  • داشتم سایت فیلم bia2moviez را نگاه میکردم که گاهی دیالوگهای مشهوری از فیلمها را میگذارد. امروز این دیالوگ را از فیلم La Haine محصول 1995 را گذاشته بود:" اون جوک رو شنیدی که یارو از پنجاه طبقه به پایین پرت میشه، وقتی هر طبقه رو پشت سر میذاره، میگه تا اینجاش که به خیر گذشت؟ این داستان زندگی ماست. تا اینجاش به خیر گذشته ولی آخرش چی؟"یا این جمله در فیلم The Sea Inside محصول 2004" تجربه نشون داده تو هر طور که باشی، مردم طور دیگه ای فکر میکنن..." بخوانید, ...ادامه مطلب

  • باد به دستان چند شخصیتی

  • فیلم rogue agent را تماشا میکردم. فیلم خوش ساختی بود. بعضی کانال ها آن را "مامور سرکش" ترجمه کرده اند. که با توجه به محتوای فیلم باید "مامور خبیث" ترجمه کرد. زیرا در مقابل لغت rogue در دیکشنری این معادل های فارسی وجود دارد: 1: آدم دغل یا خبیث 2:(آدم) ناقلا، نخاله 3:(جانور) تک زی، وحشی 4:تک رو ، خودسرشخصیت اصلی فیلم یک ناقهرمان است که می تواند آدمها را فریب دهد. آنهم فریبی شبیه شستشوی مغزی. تحت تاثیر فیلم، آمد این جمله ها به خاطر من:او توانست/ کسان بی شماری را / به دست باد بسپارد | زین جهت / امروز / جملگی باد به دستیم همه بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی/ به شکوفه ها به باران برسان سلام ما را

  • غروب است. تمام روز خانه بودم. می روم بیرون هم قدمی هم تمدد اعصابی هم خریدی. در کنار خیابان پشت سطل فلزی زباله شهرداری، بدن حیوان پشمالویی می بینم که مرده می نماید. کمی که در پیاده رو حرکت می کنم سر حیوان را می بینم که از پشت به گوسفندی می مانست و از این نما صورت سگ ولگردی است که اینک جسدش را انداخته اند کنار سطل زباله. چگونه مرده؟ چه کسی کشته؟ حالم بد میشود. به راه خویش میروم با اندوهی در دل. وارد فروشگاه کوروش میشوم. یک بطری روغن و یک عدد بیسکوییت و کمی اقلام دیگر شد دویست هزار تومان. به صندوق دار میگویم به خاطر روغن است؟ میگوید نه همان بسکوییت قبلا 15 هزار تومان بود حالا شده 45 هزارتومان. بعد به شوخی فندک بغل دستش را نشانم میدهد و می خندد که "فقط این فندک روغن ندارد. همه چیز گران شده است." به راه خود ادامه میدهم. از کیوسک روزنامه فروشی یک روزنامه شرق که روزنامه صبح است در غروب می خرم! در مقاله ای نوشته که مردی که زن خود را کشته بوده حالا آزاد است و روزنامه نگاری که خبر قتل را منتشر کرده بوده به زندان محکوم شده است. اینها و آن جسد سگ و نمی دانم دیگر چه، حالم را بد میکند. با خودم میگویم "هی فلانی تو چرا اینقدر پست هایت منفی است" حافظ جواب میدهد: "کی شعر تر انگیزد، خاطر که حزین باشد/ یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد"یاد شعر شفیعی کدکنی می افتم " به کجا چنین شتابان؟ گَوَن از نسیم پرسید. .. و الی آخر" بخوانید, ...ادامه مطلب

  • نوه کوچک من پسری بود به نام وزلی

  • خوب من هم پدر بزرگ شدم. در تاریخ 30 خرداد 1401 پسری به دنیا آمد که او را "وزلی" نام نهادند. اما چون این نام انگلیسی به زبان ما فارسی زبان ها خوب نمی چرخد شاید من "سید" صدایش کنم! (شبیه فیلم "گوزن ها"!)  شاید هم "ولی". البته این که شوخی  است. اسم چه اهمیتی دارد. یادم می آید کسی بود که اسم پسرش را گذاشته بود "ولادیمیر" که یعنی اشارتی بود به افکار پدر که یعنی "لنین". پسر در بزرگی اسمش را تغییر داد کرد "حسین". مهم سلامتی است. بقیه اش مسخره بازی است. پدر بزرگ شدن هم خودش حکایتی است. پدر بزرگ هم پدر بزرگ های قدیم. حالا برای اینکه بروی سری به نوه ات بزنی باید 50 میلیون پول بلیط بدهی. واکسن کرونا ات هم "سنوفارم" نباشد تا قبولت کنند. ولی بجاش "واتس اپ" آمده و هر روز با واتس اپ تماس می گیریم. کس چه می داند شاید روزی نوه کوچک امروز، کاری بکند کارستان. زندگی هیچ چیزش قابل پیش بینی نیست. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • وبلاگ به هم ریخته

  • آمدم وبلاگ را باز کردم دیدم میرود در سایتی دیگر و در وبلاگ نمی ماند. آن سایت هم persianstate یک همچین چیزی. خلاصه رفتم در تنظیمات و کد پرشین استات را برداشتم درست شد. بعد وبلاگ که باز شد دیدم کاراکترها اجق وجق است. آن هم در قسمت translate گوگل ظاهرا اتفاقی افتاده بود. آن را هم never translate زدم درست شد. خلاصه دو روز سر نزده بودم به وبلاگ چه قدر همه چی به هم ریخته بود. امروز هوا بهتر است. کمتر آلوده است. , ...ادامه مطلب

  • چیزی به نام شعور

  • صبح از خواب که پا شدم دیدم آب قطع است. ساعتهای 11 صبح واتس آپ کردم به دو نفر. هر دو به نوعی دخیل در مدیریت. یکی 2 ساعت بعد این جواب را داد:«چرا از من می پرسی مگه من مامور آبم؟» دیگری جواب داد «دیگ ترک, ...ادامه مطلب

  • دل آزرده ما را به نسیمی بنواز

  • امروز غزلی از حافظ می خواندم. این مصرع نمی دانم چرا اینقدر به دلم نشست. این که حافظ هم دلش آزرده بوده کمی تسکین بخش است. و راستی تا حالا شده که نسیمی شما را نوازش کرده باشد. تصاویر و تعابیر زیبا بودند. باری این هم محض خالی نبودن عریضه!, ...ادامه مطلب

  • چرخ به کام یک خردمند نگشت

  • یک رباعی خیام: چون چرخ به کام یک خردمند نگشت / خواهی تو فلک 7 شمر خواهی 8 چون باید مرد و آرزوها همه هشت / چه مور خورد به گور و چه گرگ به دشت + نوشته شده در  شنبه ششم آبان ۱۳۹۶ساعت 15:32  توسط امیر  |  , ...ادامه مطلب

  • آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

  • این غزل شهریار جدا از شخصیت شاعر مرحوم، شعر زیبایی است: آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ / بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟ نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی؟/ سنگدل این زودتر می خواستی، حالا چرا؟ عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست؟/ , ...ادامه مطلب

  • آهنگ شبانه فرهاد و امتحان نظام مهندسی پنج شنبه

  • پنج شنبه امتحان نظام مهندسی پایه 3 دارم. در این سن دوباره خواندن و امتحان دادن خودش تنوعی است.  دیروز که با دوچرخه از شرکت به خانه می رفتم ناخودآگاه آهنگ "شبانه" فرهاد در ذهنم زمزمه شد. از اینترنت موبایل به صورت آنلاین یک بار دیگر گوش کردمش. بعد دیدم فرهاد 81 فوت کرده و شاملو 79 و این وسط آهنگ ساز که اسفندیار منفردزاده است هنوز زنده است. نسلی که در شرف انقراض است. + نوشته شده در  سه شنبه هجدهم مهر ۱۳۹۶ساعت 17:9  توسط امیر  |  , ...ادامه مطلب

  • شنبه اولین روز کاری

  • اول صبح سه ماشین به هم زدند. جلویی پراید بود و راننده یک خانم مسن. پشتی یک سمند و سومی پژو 206. دو راننده پشتی مرد بودند. از همه بیشتر 206 آسیب دید که جلویش جمع شد و رادیات سوراخ و بخار آبگرم از جلوی ماشین متصاعد. صندوق سمند هم قر شده بود. من با دوچرخه بودم. همکارم به من گفت: "چه بکوب بکوبی بود؟ بهترین وسیله همین دوچرخه است." روز کاری آغاز شد. امتحان نظام مهندسی را خوب دادم. منتظر جوابم. + نوشته شده در  شنبه بیست و دوم مهر ۱۳۹۶ساعت 8:29  توسط امیر  |  , ...ادامه مطلب

  • طعم یک حبه انگور

  • آمدم حبه انگوری را در دهان بگذارم، یاد فیلم "طعم گیلاس" کیارستمی افتادم. خدا رحمت کرده نابغه ای بود. بعد یاد این جمله افتادم که " آدم باهوش تیر را به هدفی که همه می بینند می زند، آدم نابغه تیر را به هدفی که هیچکس نمی بیند می زند." رفتم آن را دانلود کنم و سر فرصت ببینم. + نوشته شده در  یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 8:30&nbsp توسط امیر  |  ,انگور ...ادامه مطلب

  • خدا به خیر کنه

  • یک سری به اخبار دنیا در اینترنت زدم. با تعجب دیدم که ترامپ تا اینجا پیروز شده است. بعد در سایت بسیار خوب time.ir این جمله از کاموی عزیز را خواندم که چه بجا بود: جنگ همانقدر که زاییده شور و شوق جنگ طلب ها است، همان قدر هم زاییده نومیدی و بی عملی کسانی است که از جنگ بیزارند. "آلبر کامو",خدا به خیر کنه مادر,خدا به خیر کنه,خدا به خیر کنه مادر یه جوریه,خدا به خیر کنه مادر یه جوریه حالش,خدا به خیر کنه مادر کریمی,دانلود نوحه خدا به خیر کنه مادر,دانلود آهنگ شهیاد خدا خودش به خیر کنه ...ادامه مطلب

  • دروغی در روز روشن و گربه ای در پارک

  • دیروز صبح در تاکسی. ماشین شخصی مسافرکش. به چهار راه می رسیم. چراغ زرد شد. پراید جلویی ایستاد. ماشین ما نتوانست خود را جمع کند. زد به پراید. پراید رفت تو قسمت قرمز. راننده پیاده شد. گفت "حواست کجاست منو انداختی تو دوربین . " بعد درب صندوق را باز کرد. گفت "جا خورده". راننده ماشین ما پیاده شد گفت چرا چراغ سبزه ترمز می کنی؟ دروغ گفت در  روز روشن.  گفتم" جسارته ولی سبز نبود قرمز بود. بجایش یک معذرت خواهی."  امروز نهار در پارک. از شرکت می زنم بیرون و نهار در پارک. گربه زرد همیشگی آمد. مقادیری از گوشت غذا بهش دادم. داشتم سالاد می خوردم که دختر خانمی آن طرف آب از روی صندلی, ...ادامه مطلب

  • شعری از بهمنی بر روی لباسی

  • روی لباس عزیزی شعری نوشته بود.  شبانه های مرا می شود سحر باشی / و میشود که از این نیز خوبتر باشی تداوم من و دریا و آسمان با تو / همیشگی است اگر هم تو رهگذر باشی که شعر از آقای محمدعلی بهمنی است. بهمنی غزل سرای بزرگی است. در جستجوی این غزل که بودم به غزل دیگری از او بر خوردم که به دلم نشست: "یک اشتباه و یک دهه در خود فرو شدن / با زهرخند آینه ها روبرو شدن" شعرهای بهمنی را از سایت زیر یافتم. http://www.toranj-h.blogfa.com  ,شعری از بهمنی,شعری زیبا از بهمنی,شعر از بهمنی,شعری از کاظم بهمنی,شعری از محمدعلی بهمنی,شعری زیبا از کاظم بهمنی ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها