آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟

ساخت وبلاگ
این غزل شهریار جدا از شخصیت شاعر مرحوم، شعر زیبایی است:

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟ / بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا؟

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی؟/ سنگدل این زودتر می خواستی، حالا چرا؟

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست؟/ من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟

نازنینا! ما به ناز تو جوانی داده ایم/ دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار/ این همه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟

...

شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر/ این سفر راه قیامت می روی تنها چرا

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و چهارم مهر ۱۳۹۶ساعت 9:22  توسط امیر  | 
دو کلمه...
ما را در سایت دو کلمه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : i2wordse بازدید : 188 تاريخ : شنبه 29 مهر 1396 ساعت: 14:02